یک روز بهاری که البته روز خوشایندی هم برایم نبود این عکس را گرفتم.برای کار بانکی به دانشگاه آمده بودم و بعد از یک روز بدو بدو داشتم برای ناهار برمی گشتم به اتاقم که خسرو را سر راه دیدم و اینجا نشستیم و کلی حرف زدیم طوری که از ساعت ناهار یادمان رفت و این که خانمش اتاق منتظرش است و من هم باید برگردم آزمایشگاه سر کارم. آقا خسرو ی ما دانشجوی دکتری ریاضی اینجاست.به قول او ما زیست شناسی ها خیلی کار می کنیم یعنی تقریبا معدن چی هستیم.اوایل که این مدل کار کردن و درس خواندن برایش تازگی داشت به ما معدن چی می گفت و آزمایشگاه هم معدن.یک بار آمد آزمایشگاه بعدش پشیمان شد.با این همه بو و مواد شیمیایی و سر و صدای دستگاهها و...می گفت من حاضر نیستم با این پولی که به شما می دهند بیایم این کارها را بکنم.خداییش هم راست می گوید.زیست شناس ها ازهمه بیشتر کار می کنند آخر سر سود نتایج آنها را دیگر رشته ها می برند. تا یادم نرفته است بگویم اینها هیچ کدام شکوفه گیلاس نیستند وفقط در آن فصل گرفته شده اند.اگر اشتباه نکنم زرد آلو هستند.جالب این است با این همه شکوفه درختانش هیچ میوه به در به خوری ندارد و به ندرت می شود زردآلویی روی درخت دید البته اگر قابل خوردن باشد.چون بسیار زبر و بی مزه است. شکوفهای گیلاسش هم در حقیقت نوعی آلبالو است که تلخ است و خوردنی هم نیست. شکوفه های گیلاس در کره بات گت نامیده می شود و در ژاپن ساکورا.
کلمات کلیدی :
نوشته شده در یکشنبه 87/4/16ساعت 10:16 عصر  توسط سید جواد
نظرات دیگران()